English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
existing U موجود
existing U حاضر
existing U در حال حاضر
existing circumstances U شرایط موجود
simply U بسادگی
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
simply <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
simply U حقیقتا
simply U واقعا
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
She kept on and on . She simply wouldnt let go . U مگرول کن معامله بود !
simply stated U به بیان کوتاه
solutions U انحلال
solutions U حل محلول
solutions U شولش
solutions U چاره سازی
solutions U راه حل
solutions U حل
solutions U محلول
solutions U پاسخ یک مشکل
solutions U تادیه تسویه
modifying U تجدید نظر کردن
modifying U عوض کردن قسمتهایی ازاتومبیل
modifying U معادل adapt
modifying U اصلاح کردن مناسب کردن
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U جرح و تعدیل
modifying U تغییر دادن معتدل ساختن
modifying U بهبود دادن
modifying U تعدیل کردن
modifying U اصلاح کردن
modifying U تغییر دادن
modifying U پیراستن
modifying U بهتر کردن
modifying U تجدید نظر کردن در طرح اتش
equimolar solutions U محلولهای هم مول
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
feasible solutions U راه حلهای ممکن
simply supported deep beam U تیره تیغه روی دو تکیه گاه ساده
adverb modifying a verb U معین فعل
searches U گشتن
searches U مراقبت کردن از زمین
searches U بررسی وشناسایی زمین
searches U جستجوکردن
searches U تلاش
searches U بازرسی کردن
searches U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches U کاوش کردن زمین
searches U شناسایی کردن
searches U جستجویی که هر عنصریت
searches U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches U جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searches U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches U تفتیش
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches U تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searches U تجسس کردن
searches U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searches U کاوش
searches U تکاپو بازرسی
searches U درو در عمق با اتش
searches U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches U جستجو کردن
searches U جستجو برای یک موضوع داده
searches U تجسس
searches U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches U جستجو
designs U قصدکردن
designs U تخصیص دادن
designs U نقشه
designs U زمینه
designs U : طرح کردن
designs U :طرح
designs U تدبیر قصد
designs U خیال
designs U مقصود
designs U طرح
designs U طرح و محاسبه
designs U طراحی
designs U مدل
designs U ساخت
designs U طرح ریزی کردن
designs U قصد کردن تعمد
designs U نقشه کشیدن
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs U پروژه طرح
designs U نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
designs U طراحی محصولات
designs U مشخصاتی برای طراحی یک محصول
designs U مشابه 2979
designs U عمد
designs U نیت
designs U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
designs U طرح کردن
designs U نقش نگار
designs U طراحی کردن
designs U قصد
prity to any one's designs U اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
quasi experimental designs U طرحهای شبه ازمایشی
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com